شب بیداری هم عالمی دارد.....

ساخت وبلاگ
دقیقا یکماه گذشت....نوجوانی تمام قد از برابرم گذشته و من ماندم و دوره ای نو ظهور.....جوانی و هزاران تازگی و هزاران ....دردسر.....روحیه استقلال طلبی و " حرف حرف منه" بیداد میکنه.....

روزهای جدیدی رو میگذرونم در جایی جدید و هر روز فکر میکنمبه آینده شش ساله ام..... به جایی که خطابم کنند دکتر!

و فکر میکنم به مسئولیتی بزرگی که پذیرفتم.....جان!

سخت است در جوانی بزرگ شدن....سخت است خواب داشتن و نخوابیدن.....سخت است بیرون خواستن و نرفتن....سخت است بیوشیمی خواندن و نفهمیدن..... سخت است ...اما....عجب کیف میدهد....کیف میدهد که هر روز توی آینه به چشمای سرخت نگاه کنی و راضی باشی تماما....از انتخاب همه چی تمومی که کردی..... و لبخند بی حالی که میزنی که ارزشش برابر تمام قهقه های سرخوش دنیاست... صبح دیگری آمده....شنبه دیگریست..... و من لباسِ بزم گونه ی رزمِ خود را میپوشم....برای هفته ی دیگری که پیش روی جوانی من است....

دور ترین کرانه...
ما را در سایت دور ترین کرانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helia77a بازدید : 103 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 12:04