ولادت یا شهادت؟

ساخت وبلاگ
بسم رب العشق

 

سلام دوباره به همگی... این بار در سرآغاز، پروردگارم را منسوب کردم به خلق موجودی به نام عشق... همان گوهری که از وجود رب بر دل آدمی چکید و شوری در عالم افکند...آری عشق... همان گوهری که چشم سر را کور کرد و دیده ی دل را بینا... 

عشق چه کرد با دل 72 تن... تنها خدا میداند آن ظهر چه دیدند از میان دو انگشت معشوق خویش... تنها خدا میداند این چه شور شیرینیست که اینگونه غوغا میکند در روح آدمی، که این روح اینگونه نا به سامان و بی قرار میدرد پیراهن خاکی جسم را و پر میکشد به ملکوت اعلی... 

چه غریب شبی است امشب... شبی حایل میان عشق دو بزرگ... انگار از ازل عاشق بودند... تاب نداشتند بی هم جایی بروند... که اگر یکی از عرش به زمین آمد، روز بعد دیگری به او پیوست... وتا شهادت هم دست بر نداشتند از این عشق...یکی امروز و دیگری فردا! یکی شرحه  شرحه و دیگری....!  آخ این عشق چه ها که با دل آدمی نمی کند... 

چه خاک پرور است روح کسانی کهراهی ندارند به این عشق ... همان عشقی که دل را قانع کرد امنیت را به اشک های طفل محبوبش ترجیح دهد...همان عشقی که نفس گرفت و پس نداد... همان عشقی که تاب داد بر دلش تا نبازد یقین، وقتی طفلک محبوبش داد میزد: مادر! بابا نفس ندارد! 

چه خو گفت سعدی! هر نفس که فرو میرود ممد حیات است و چون بر میآید مفرح ذات....

این چه عشقیست که فرح و حیات را از ادمی میگیرد درحالی که او را زنده ترین خلق می نامند؟

هلیا! 

شب ولادت حضرت عباس 

نوشته شده در جمعه سی و یکم فروردین ۱۳۹۷ساعت 22:54 توسط helia|

دور ترین کرانه...
ما را در سایت دور ترین کرانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helia77a بازدید : 89 تاريخ : شنبه 15 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:26