همین موقع ها بود پارسال که یه شعر نوشتم.....
مینوازد مهتاب....تار تار شب تار
می نویسد به نسیم
خط زیبای بهار... راستی....نامه عاشق به که بود
که درین تنگ غروب....سر به مهر آمده از ابر فرود
دوش رخ زیبای تو در یادم بود
تا به نظر آمدی ای دوست
سفید کاغذم تر شد
قلم لغزید و رخ از درد عشق زرد شد
و به یاد آمدم آن روز که گفتی تو به من
گرچه دوری ازمن
به تو نزدیک ترم از نفست(خدا از رگ گردن نزدیک تر است)
هلیا
دور ترین کرانه...برچسب : بازم سلام,بازم بگو سلام آقای خاطره,بازم بگو سلام شهرام شکوهی,بازم بگو سلام, نویسنده : helia77a بازدید : 93